اگرچه قرنهاپیش ازفردوسی زبان فردوسی زبان رایج گفتاردرسراسرایران شده بود،ولی ازعمرآن بعنوان زبان نوشتاروجانشین زبان پهلوی وعربی بیش ازصدسالی نمیگذشت ودراین مدت همیشه این زبان درمیان ایرانیان هواخواه زبان عربی دارای دشمنان خطرناکی بودکه به ویزه پس از پایگیری دولت ترکان غزنوی برقدرت آنها افزوده گردید ویکی دوبارموفق شدند زبان نامه های دولتی رادوباره ازفارسی به عربی برگردانند.هستندکه معتقدند که بدون نیازی که درمیان اهل قلم به شاهنامه پیداشده بود،زبان عربی جای زبان فارسی رامیگرفت ویادست کم موضوع آنرابه عنوان زبان نوشتاربسیارضعیف می کرد.صرف نظر ازاین موضوع،شاهنامه به خاطرگنجینه بزرگ واژه های فارسی آن،برای موجودیت زبان فارسی اهمیت کمتری ندارد.اگرماازمیان آثارموجود وکهن زبان فارسی آنهایی راکه مانند شاهنامه رقم واژه های بیگانه آنهانسبت به کل واژه های کتاب ازحدود پنج درصدبیشترنیست،به یکجاگردآوریم،حجم همه آنهارویهمرفته به حجم شاهنامه نمی رسد.بطوریکه اگرشاهنامه را نداشتیم ،هرکس میتوانست ادعاکندکه زبان فارسی بدون رقم بزرگی ازواژه  های بیگانه،زبانی ناتوان یادست کم فاقد فصاحت وشیوایی است.از اینرو اگرشاهنامه را تیرک میانی خیمه ی زبان فارسی بنامیم اغراق نکرده ایم.