شاهنامه و ادبیات پهلوی
چنانکه معروف حضار محترم هست اهم آنچه از ادبیات پهلوی به ما رسیده است نوشته های
دینی زردشتی است و از ادبیات غیر دینی آن جز چند نوشته کوچک چون کارنامه اردشیر بابکان و منظومه یادگار زریران و منظومه درخت آسوریگ و رساله خسرو و ریدگ و رساله ای در بازی شطرنج و نرد چیز دیگری بجای نمانده است. از سوی دیگر میدانیم که بخش مهمی از ادبیات فارسی به مآخذ پهلوی برمیگردد. از این قبیل اند ادبیات منظوم و منثور حماسی ،بخش مهمی از ادبیاتی که به آئین یا آئینه خسروان شهرت دارد،مانند کلیله و دمنه و سندباد نامه و مرزبان نامه و قابوس نامه و نصیحه الملوک و غیره،همچنین بخش مهمی از ادبیات اندرز،چه آنهائی که به صورت رساله های جداگانه تدوین شده اند،مانند ظفرنامه منسوب به ابن سینا،و چه آن بخشی که با مطالب آثار دیگر درآمیخته اند.همچنین برخی از منظومه های عاشقانه چون ویس و رامین.و نیز رساله هائی در علوم و فنون گوناگون دیگر،مانند بازنامه و رسالاتی در آداب شکار و حرب و غیره. برخی از آثار پهلوی در سده های دوم و سوم و چهارم هجری به عربی و فارسی ترجمه شدند.تنها آنچه ابن ندیم در کتاب الفهرست از ترجمه های پهلوی به عربی نام میبرد نزدیک صد کتاب و رساله است. ولی متاسفانه نه تنها اصل پهلوی،بلکه تقریبا همه ترجمه های عربی و فارسی این آثار از دست رفته اند و آنچه در بالا از آن نام رفت آثاری است که غالب آنها بر اساس ترجمه های عربی و فارسی تدوین گشته اند. شاهنامه فردوسی تنها حجم آنرا که در نظر بگیریم یکی از مهمترین این آثار است و ما با داشتن شاهنامه ترجمه شاعرانه ای از خداینامه و تعداد زیادی از رسالات کوچک و بزرگ پهلوی از جمله کارنامه اردشیر بابکان و یادگار زریران و یادگار بزرگمهر که اصل پهلوی آنها نیز مانده است،در دست داریم.